ماهی سیاه کوچولو
تو تنهایی ، ماهی سیاه کوچولو...چون حتی پیر قصه هم آدما رو ندیده...مواظب باش شاید هر ماهی ادمی باشه در پس نقاب ماهی
ماهی سیاه کوچولو
تو تنهایی ، ماهی سیاه کوچولو...چون حتی پیر قصه هم آدما رو ندیده...مواظب باش شاید هر ماهی ادمی باشه در پس نقاب ماهیدرونیات
خیلی چیزا تو دل آدم هست ک هیشکی ازش خبر نداره
خب هیشکی خبر نداره توام نباید باخبر بشی؟!
پ ن :
نوع جدید پست نوشتنهام حال آدمو بد میکنه ک نشان دهنده پسرفت یه آدمه
برگشتم
سلام
من برگشتم و فهمیدم
خیلی چیزا دروغه و خیلی بهتره آدم بخاطرشون عمرش رو هدر نده
پ ن 1:سو برداشت نشه کاوه کماکان جایگاه خودشونو حفظ کردن با قدرت تمام ،امروزم تا جون داشتن به جونم غر زدن بخاطر چیزهایی ک ...
پ ن 2:شاید آدرس وبلاگ رو عوضیدم:) ولی خدایی هیچ جا برای نوشتن افکار مثه وبلاگ نیست
تو وبلاگم با آدمهایی روبرو شدم ک هرکدوم معلم بزرگی بودن و درسهایی بهم یاد دادن،حس میکنم چند وقتیه هیچی تو چنته ندارم یه مهناز تهی، باورتون میشه؟
مهم شدیم رفت...
فردا میرم بیمارستان برای همراهی
الان ک خوب فکر میکنم میفهمم ک گاهی زیادی فردین بازی دارم
اخه دختر تو یالمه کار داری
این چه کاری بود کردی؟
مثلن مهم شدی؟
بزرگ شدی؟
تو روحت تا ابد
ولی
سرم بره قولم نمیره اما خب 24358459734956346 تا هم استثنا دارم:)))))))
سکون
کاش میشد خودمو از برق میکشیدم...خاک بر سرشان یا برسرمان؟
خب چندوقت اخیر بخاطر بعضی کارهای دانشگاه و تشکیل یه اکیپ جدید علیرغم میل باطنی کمتر از مترو و بیشتر از تاکسی استفاده میکنم هم مزایا داشته هم معایب ک مجال شمردنش نیست و چه بسا نیتم این نیست ...تو یکی از همین روزا خبری از رادیو یه تاکسی بگوشم رسید ک خیلی بهت زده شدم و خبر این بود بخاطر تعدیل بازار عرضه و تقاضا و به نیت افزایش قیمت سیب زمینی چندین تن از سیب زمینها معدوم و دفن شدن...مجری از مقام مسئول پرسید چرا ؟ ایشونم فرمودن چون قیمت پایین اومده و مصرف کننده خرید ندارده اینکارو کردیم مجری گفت حالا چرا معدوم؟ اینهمه مددجوی بهزیستی لااقل به هرکدوم دو کیلو سیب زمینی رایگان میدادین مقام محترم فرمود خب چه کاریه مددجو هم مصرف کننده ست و همینجا مجری اعصابش به فنا رفت و با مقام دیگه یی تلفنی صحبت کرد و ایشون فرمودن نمیدونم اگه اینطوری باشه خیلی کار بدی کردن از اونوقت تا حالا همش تو فکرم... خر درون میگه دیگه تاکسی سوار نشو نظر شما چیه؟لاف
حس بدیه وقتی متوجه بشی بیشتر آدمهایی ک شعار انسانیت میدن فقط لاف میزنن...عزیز جونم جراحی سختی داشت و چقدر بیمارستان رفتن و موندن و ترخیص شدن سختهحافظه مارکز
پیرو پست قبل ک کامنتای زیبایی داشت
برای خودم یه اتفاق خوب خیلی ساده ست خیلی خیلی
یه اتفاق خوب برای من تمام کردن کتاب صد سال تنهایی مارکز هست
تا اینجاش شما میتونین بگین به ما چه
خب اتفاق خوب اینه ک چند روز بعد فیلم حافظه رو ببینی و یه چیزایی
تو مغزت روشن بشه
نه اینکه به جواب سوالهات برسیا عمرن
همینکه کلی سوال دیگه تو ذهن نقش ببنده
این اتفاق خوبه ست...
پ ن 1:
سرماخوردم دوباره و دوباره به طرز فجیع
تقصیر خودم بود عصر بعد از دیدن دوستم رفتم خونه مامان بزرگ و با کمک من یه حمام حسابی رفت
نتیجه ش اینکه عرق کرده رفتم تراس و بازم آبریزش بینی مهمان من شد ولی زیادم بد نشد یه حال اساسی به خونه زندگی مامانی دادم ...
جالب اینکه من از اینکارا تو خونه خودمون بندرت انجام میدم
پ ن 2:
دو تا درس سه واحدی این ترم برداشتم حس میکنم کلاسهاش رو شرکت نکنم بهتره
پ ن 3:
کاوه خان یک سانت از محاسنش زدود بهش تبریک میگم
گاهی حس میکنم ریشش رو از من بیشتر دوست داره:))))